عشق را زبانی دگر

«عشق را زبانی دگر» نامی است که امير حسين اللهياری برای برگردان «ترجمان الاشواق» برگزيده، و در آن همۀ اشعار اين قصيده را به شعر فارسی در آورده است: يکی از ديگری بهتر، شيرين‌تر، دلنشين‌تر؛ يکی از آنها اين است:

پنجه درافکنده به انواع غم

 به هر مرغ نالنده بر شاخساری

مرا پاسخی هست بايسته، آری!

 بنالند مرغان و تنها مَن‌استم

که با اشک آميزم اندوه و زاری

 بدو گفتم: ای مرغ! – با پلک سنگين

ز اشکی گران – هان! خبر زو چه داری؟

 بگو تا کجا خفته در سايه‌ساری

بگو تا که را گفته حرف از دياری؟

 

مطارحة بأفنان الشجون

 

اُطارِحُ کلَّ هاتفةٍ بأَيکٍ

علی فَنَنٍ بأفنانِ الشجونِ

 

فتبکی الفَها مِن غير دَمعٍ

و دَمعُ الحزنِ تُهملِ من جُفونی

 

أقول بها و قد سَمَحت جفونی

بأدمُعها تخَبّرُ عن شُجونی:

 

أعندَک بالذی أهواهُ علمٌ؟

و هل قالوا بأفياء الغُصون؟